کشور 7300 ساله ايران، سی و هفتمين سال تولد شيخ نشين امارات را تبريک مي گويد

عکس از تابناک

انجمن غیر دولتی لر بختیاری ایران و گروهایی دیگر از مردم چند روز پیش در برابر سفارت امارات عربی گردهمایی داشتند و به ادعاهای بی اساس امارات اعتراض کردند و با ابتکاری دلچسب پیشینه ی تاریخی این کشور نوزاد را به شیخ امارات گوشزد کردند ولی شگفت اینجاست که این گردهمایی با سکوت رسانه های رسمی مواجه شد و جز اعتماد که گزارشی از آن داد (اینجا) و تابناک که بدون ذکر نام منبع گزارش آن را پوشش داد و عکسی هم به آن اضافه کرد هیچ خبرگزاری مهم دیگری به این گردهمایی اشاره ای نکرد (اینجا). البته این خبرباز هم دیده شد ولی یا عینا کپی کردن گزارش تابناک بود (باز هم بدون ذکر منبع) (اینجا) و یا باز گویی گزارش اعتماد (البته این باربا ذکر منبع) (اینجا).ء

این گردهمایی به خاطر غیر دولتی بودنش و نوع اعتراضش که تقدیم کیکی بابت تولد 37 سالگی امارات بود به قول آریا زمین «تحقیر شیرینی» بود که شیرینی آن در جامعه ی رسانه ی بازتاب شایسته نداشت. حیف است که یاد اوری نشود که روی این کیک که توسط نیروی انتظامی ایران تقدیم مقامات سفارت شد نوشته شده بود: «کشور 7300 ساله ايران، سی و هفتمين سال تولد شيخ نشين امارات را تبريک مي گويد.»ء

از تولید کردن لذت ببریم

کمتر عادت داریم تولید کننده باشیم و سازنده فکر کنیم. به جای آن مصرف می کنیم و کپی می کنیم. برای همین هم اختراع یا ابتکار یک روحیه نیست بلکه فقط یک اتفاق است که همان هم به درستی قدر دانسته نمی شود و بهترین ها به کشورهای غربی می روند. و البته اغلب زرنگ بازی و کلاه سر دیگران گذاشتن را با ابتکار و نوآوری اشتباه می گیریم و به آن افتخار هم می کنیم.

این رفتار چنان در وجودمان خانه کرده که در روابطمان هم همین گونه ایم: دوست داریم دیگران خوشبخت امان کنند و ما مصرف کننده خوش بختی باشیم. و چون این اتفاق نمی افتد به جان هم می افتیم و بد یکدیگر را می گوییم. تولید کننده ذاتا کم توقع است و سهمش از زندگی را می پردازد و چیزی به زندگی اضافه می کند در حالی که مصرف کننده تنها از ساخته ی دیگران استفاده می کند و پر توقع و سربار است.

اگر مختصری نگاه بکنیم نمونه هایی از این رفتار را همه می شود دید: از قیافه گرفتن با انواع محصولات خارجی گرفته تا اتلاف و خاصه خرجی نفت و گاز و یا رفتار سیاستمداران (که به جای تولید راه و روش همچنان اشتباه های خود و دوستانشان را کپی می کنند) و یا دانشگاهیان ( که با سخاوتمندی از دست آورد دیگران استفاده می کنند و نامی از تولید کننده اصلی نمی برند) و بسیار موارد دیگر. مثلا … (شما بگویید)ء

آموزه های اشتباه و سوء استفاده از ایثار

۱. ایثار: «گذشتن از حق خود و یا متحمل زحمت و سختیی شدن برای آنکه دیگری (دیگران) به آسایش، برخورداری و یا رضایتی برسند». اگر این معنا درست باشد آنوقت اگر کسی مطمئن باشد که در مقابل این از خودگذشتگی پاداش بهتری دریافت می کند کار او ایثار نیست هر قدر هم که چشمگیر و سخت باشد.

۲. ایثار رفتار معمول آدمیان نیست و نباید و نمی تواند باشد. اصلا اگر ایثار رفتار معمول بود که به عنوان کنشی استثنایی شناخته و ستایش نمی شد. بنابراین هر ملت و فرهنگی که مبنای پیشرفتش را بر اساس ایثار گذاشته باشد شکست می خورد. گاهی قهرمان پرستی و قهرمان طلبی (به منظور رفع مسئولیت از خود) نیز نمود دیگری از ایثارخواهیست.

۳. در تجربه بشری ایثار فردی (به عنوان یک روش و نه یک استثناء) در برابر کارکرد گروهی و یا حرفه ای گری بی ارزش است. قانونش ساده است: اگر جامعه ای دارای ۶۰ میلیون جمعیت باشد و ۱۰۰ هزار نفر آن ایثارگرانه هر کدام مثلا 5 کیلو بار پیشرفت مملکت را بردارند در مجموع می توانند ۵۰۰ هزار کیلو گرم بار بردارند. اما اگر ۶۰ میلیون بدون ایثار ولی با برنامه هر کدام فقط ۲۵۰ گرم (یعنی یک بیستم ایثارگران) بار بردارند مجموعاً می توانند سی برابر ایثارگران یعنی ۱۵٬۰۰۰٬۰۰۰ کیلو بار بردارند.

۴. ایثار یک حادثه ی رفتاری است و نه یک فرهنگ. غلبه دادن ایثار زمانی که خود افراد ضرورت تاریخی آن را احساس نکنند (مثلا در هنگام جنگ آنهم به مدتی محدود) از یک سو باعث خستگی مفرط مردم و از سوی دیگر باعث رواج ریا و معامله گری به اسم ایثار می شود.


5. از معایب دیگر اتکا به ایثار٬ نامطمئن بودن آن است. چرا که ایثارگر همیشه باید بیش از حد ظرفیت های معمول دیگران سختی بکشد، شجاعت بخرج بدهد، بجنگد و …. که البته بارها و بارها این توقعات محقق نشده و نتیجه ای جز ناکامی و سرخوردگی به جا نمانده. از سوی دیگر، گرچه ایثار (رفتار پیش بینی نشده در برنامه) گاهی به پیش بردن سریع تر امور کمک می کند ولی گاهی هم باعث آسیب زدن به جریان طبیعی عمومی می شود.


6.ایثار زمانی تبدیل به رفتار غالب یک جامعه می شود که قضاوت عمومی این باشد که شرایط معمولی نیست و جز با تلاش ایثارگرانه نمی توان آن را به حالت معمولی برگرداند. اما باید توجه داشت که اولا این رفتار در صورت بودن عزمی ملی و خواستی واقعی صورت می گیرد و نه با بخشنامه و حقوق و مزایا دادن. دوم اینکه رفتار ایثارگرانه فقط برای بازگرداندن حالت معمولی صورت می گیرد و نه برای باقی ماندن و یا لذت بردن از این رفتار. و هرگاه شرایط به مدت طولانی و به صورت مصنوعی غیر طبیعی نشان داده شود تا از دوپینگ رفتار ایثارگرانه برای مدیریت یک جامعه استفاده کرد نتیجه آن علاوه بر از پا انداختن شرکت کنندگان در این تلاش، باعث بی اعتمادی تاریخی به کل مفهوم ایثار و مدیران ایثارطلب می شود. (مثلا دشمن تراشی همیشگی نظام جمهوری اسلامی ایران).

7. حقیقت این است که مدیریت موثر و درست چیزی بیشتر از انجام وظیفه متناسب با تواناییهای ذاتی و مهارتی یک فرد از او نمی خواهد. در چنین مدیریتی نیازی نیست که حتماً اعضای یک سیستم تعلق ایدئولوژیک به سیستم داشته باشند و برای آن فداکاری و ایثار کنند (همان که ما به عنوان «تعهد» می شناسیم). در این مدیریت تعهد ابتداً طراحی عالمانه ی سیستم و چیدمان درست و دقیق اعضای موثر در کارکرد آن سیستم (شايسته سالاری) است. هر گاه در چنین حالتی هر کسي٬ بدون احتیاج به ایثار٬ «وظیفه ی جزیی» خود را انجام دهد «کل سیستم» به تعهد خود که رسیدن به هدف از پیش تعیین شده می باشد می رسد و احتیاجی به توقع ما لایطاق از مردم و یا گزینش و آزمایش نیت و تعهد که اموری غیر اندازه گیری و بسیار درونی اند نیز نخواهد بود.


( به نظر می رسد که گفته ی معین که «باید بحث زرگری تعهد و تخصص را کنار گذاشت» و این که او معتقد به «سیستم سالاری» بود نشانه ای از اگاهی به سوی رهایی از تحمیل فرهنگ ایثارگری اجباری بود.)

*این نوشته باز نویسی و ویرایش یک نوشته ی قدیمی ام است.

تاثیر آب و هوا بر شکل گیری شخصیت ملت ها

گرچه منتسکیو (1689- 1755) اولین کسی نبود که در باره ی تاثیر محیط بر شکل گیری تمدن ها و خلق و خوی ملت ها نظر داده بود ولی او مهمترین کسی است که این نظریه را به صورت فراگیر مطرح کرد. بر اساس این نظریه، آب و هوا و شرایط محیطی عامل مهمی در شکل دهی تمدن هاست. 

با استفاده از این نظریه، اینکه چرا امروز اروپا اینقدر با افریقا فرق می کند یک دلیلش این است که چون هوای افریقا کلا تنوع زیادی ندارد و ثبوت آب و هوای آن چالشی برای آفریقاییان یک منطقه ایجاد نمی کرده بقای آن ها نیز نیازی به اندیشیدن راه های گوناگون و خلق روش های جدید و … نداشته است. در مقابل چون هوای اروپا در طول سال متغیر است و البته سردی هوا نیز بخشی از این تغییر بوده است اروپاییان برای بقا مجبور بوده اند خلاقیت بیشتری به خرج بدهند و با توسل به راه های گوناگون و ابزار و روش های ابداعی راه زنده ماندن و بهتر زیستن را برای خود اختراع و ایجاد کنند. این شرایط در طول سالیان آن ها را به شرایط آفرینندگی امروز رسانده است. (منبع: یک سخنرانی در این باره در دانشگاه)

بارها با دوستان که صحبت کرده ایم اشاره کرده ام که زندگی ایرانیان در دوره های مختلف بیشتر از جانب حکومت گرانش تهدید می شده است تا از جانب طبیعت. برای همین هم به جای اجبار به تولید علم و فن برای بقا بیشتر مجبور بوده اند با حاکمان زورگو و نالایق دست پنجه نرم کنند. که متاسفانه این داستان همچنان ادامه دارد. گویی مهربانی طبیعت با ایرانیان چندان هم به نفع این مردم نبوده است. بخصوص وقتی که با نفت و گازش این سختی ندیده را لوس و نازپرور هم کرد.

یادآوری بدیهی: سختی های ناشی از فقر و حکومت های فقیرپرور را نباید به حساب شرایط محیطی و طبیعت گذاشت.ء

پی نوشت: البته باید اشاره شود که جاهایی که طبیعت مهربانانه با ما نامهربان بوده ما نیز ابداعات و تولیدات بسیار عالیی داشته ایم: مثلا بادگیرهای یزد، قنات های گوناگون، سرداب، یخچال های بزرگ و ….ء

زیاده خواهی و آرمان گرایی بی حاصل آفت بزرگ ایرانیان

هر رفتار ایرانی را که ببینید پرتوقعی (آرمان گرایی، حداکثرطلبی، زیاده خواهی) شالوده ی عمده ی آن را تشکیل می دهد.

1. گذشته پرستیم چون گمان می کنیم همچنان باید امپراتوری داری بکنیم و به جای آمریکا خودمان ابرقدرت باشیم و حالا که نیستم گذشته را در آغوش می گیریم و توقع داریم دیگران هم همچنان کنند.

2. اگر خوابزده و رویایی و کمی تا قسمتی ماخولیا هستیم برای این است که گمان می کنیم با شعر و شعار و شیشکی در کردن برای دیگران تا همین ده سال آینده قدرت برتر دنیا می شویم . الکی نیست که بزرگراه امام زمان درست کرده ایم یا پشت سر هم داد می زنیم که «هنر نزد ایرانیان است و بس»!

3. اگر عجولیم برای این است که می خواهیم همه چیز خارج از راه معقولش به ما برسد چون ما خیلی زرنگیم!

4. اگر فکر می کنیم مظلومیم و همه ی دنیا به ما دارد ظلم می کند برای این است که پر توقع و متوهم بار آمده ایم و هیتلر مابانه گمان می کنیم ایرانیان بهترینند و باید بر جهان حکومت کنند حالا که اینطور نیست پس ما مظلوم هستیم و دیگران ظالم.

5. اگر ملتی بدون اعتماد به نفس شده ایم برای این است که همیشه آرمان های دست نیافتنی برایمان چیده اند که هیچگاه عموم مردم به آن نخواهند رسید، حال این آرمان ها می خواهد روحانی باشد یا جسمانی. مثلا احمدی نژاد می خواهد حکومت علی را پیاده کند! و من هم اگر هنگام تنهایی و سرخوردگی سرم را در چاه نکنم و با چاه درد دل نکنم شیعه ی خوبی نیستم!

6. اگر مردم هجوم گر و ناراستی هستیم برای این است که خود را محق بهترین ها می دانیم (دلیلش را خودتان کشف کنید). از نظر ما هر کس زرنگتر باشد و بهتر بتواند سر بقیه را کلاه بگذارد دارای بهره هوشی بالایی است و نه کسی که در آرامش زندگی می کند با هوشمندی راه های درست پیشرفت و رقابت را پیدا می کند. برای همین است که همه ی ما عاشق تئوری توطئه هستیم: خودمان با حداکثر توان همیشه در حال زرنگی بازی هستیم و گمان می کنیم همه هم همین گونه اند. پس به جای صرف وقت برای کارهای مثبت بیشتر وقتمان را برای گارد گرفتن و پاتک زدن و متمرکز شدن روی دیگران خرج می کنیم.

7. اگر کسی وظایفش را در هیچ جا درست انجام نمی دهد برای این است که ما بلد نیستیم مثل آدم کار کنیم یا باید ایثار کنیم یا باید دلقکانه از زیر کار در برویم.

….

(مطمئنم این لیست همچنان ادامه دارد. تنهای شماری را گفتم تا کمی جلوی خودمان را بگیریم.)ء

یکی از شاهکارهای فرهنگی انقلاب: آقا زاده ها

یکی از شاهکارهای فرهنگی انقلاب شکوهمند اسلامی این است که ما به حکمت های فرهنگی امان هم پشت کرده ایم. مثلا بارها شنیده بودیم که می گویند: «گیریم پدر تو بود فاضل / از فضل پدر تو را چه حاصل؟» اما در سایه ی آموزه های یگانه ی انقلاب فرهنگی اسلامی اگر پدر ( یا عمو و یا دایی و یا حتی باجناق!) تو فاضل هم نبود ولی پست و مقامی داشت آن وقت برای تو حاصل های فراوانی خواهد بود و گور بابای حکمت فرهنگی ایران خواهد شد! حالا فرقی نمی کند که این آقا غارت گر بیت المال باشد و یا اصولگرای ذوب شده در ولایت فقیه باشد و یا کمی تا قسمتی اصلاح طلب روشن فکر! باشد؛ بالاخره آقازاده باید راه پدر را ادامه دهد دیگر!

اما جمهوری اسلامی شاهکار دیگری هم دارد از این قرار: یک نفری انتخاب می کند که به جبهه برود (به هر دلیل: شما حق ندارید دلایل منفی یی نظیر بی کاری، تهییج احساسی … وارد کنید وگرنه شما هم وطن پرست نیستید و هم ضد ولایت فقیه هستید) (و یا حتی در یک هواپیمای بنشیند و کشتانده شود) و جان عزیزش را از دست بدهد (باز لازم نیست منفی بافی کنید که چرا بجای مین روب از این بیچاره ها استفاده می کردند! مثل اینکه شما کلا با اسلام مشکل دارید!) به هر حال ایشان شهید می شوند.

من تمام وجودم برای این شهیدان احترام است چرا که از مرزهای عزیز ایران مان حفاظت کردند. اما یک نکته: جمهوری اسلامی چنین تشخیص داده که به جای این که آسایش زندگی خانواده ی این عزیزان را تامین کند فرزندان شهیدان باید انیشتن شوند. پس اینان باید حتما به دانشگاه راه پیدا کنند و فیثاغورث و بقراط و سقراط شوند. آن وقت است که این یادگاران عزیز نه فقط با نمره های کم که بسیار گاه با نمره های منفی وارد دانشگاه می شوند تا راه پدر را ادامه دهند! (و البته اغلب هم این کار را می کنند چون باید با تمام سیستم دانشگاهی و اساتید وارد جنگ شوند تا نمره ی قبولی را با غیرتی اسلامی بگیرند). به عبارتی چنین به نظر می رسد که اینان همه «بسیج» شده اند تا همان کارهای پدران خویش را دنبال کنند و در دانشگاه مشق نظامی کنند و جنگ کنند و روی مین بروند (البته نه علیه دشمن که علیه هم وطنان خود!). بسیاری از اینان امروز دکتر و مهندس هستند و به من چه که علم بهتر است یا بسیج!

یادک اول: من شخصا کسانی را می شناسم که برادر (خواهر) و یا فرزند شهید بودند و هیچگاه از سهمیه های دانشگاهی استفاده نکردند و اتفاقا چون آدم های مستعدی بودند تا بالاترین مدارج هم پیش رفتند.

یادک دوم: برخی از این سهمیه ها استفاده کرده اند ولی بدون این سهمیه ها هم لیاقت علمی تحصیل در دانشگاه را داشته اند و اتفاقا بدنبال جنگ آفرینی نیستند.

یادک سوم: کاش می شد کارنامه و بهره وری دکتر و مهندس های سهمیه ای را پیدا کرد و دید آیا همان قدر که پدران و یا برادرانشان افتخار آفرینی کردند آن ها نیز موفق بوده اند یا …ء

کودک آزاری؟!

بسیاری که دلشان برای ایران می سوزد و مشاهداتی هم در باره ی فرهنگ غرب داشته اند لاجرم از نگاه خود نسخه های برای مام بیمار وطن می نویسند که گاه تنها چیز خوبی که در آن نسخه پیدا می شود فقط همان قصد خیر اولیه است.
مثلا لینکی در بالاترین است که برای عکس بالا تیتر «کودک آزاری» را انتخاب کرده است. گویی کودکان غربی در یک خلا بزرگ می شوند و یا اینکه هیچ پدر و مادری هیچ چیزی را به آن ها یاد نمی دهند و یا مثلا تحمیل نمی کنند. عزیز جان پدر و مادری که فرزندشان را سکولار بار می آورند همان قدر تحمیل گرند که پدر و مادری که فرزندشان را مذهبی بار می آورند. هر دو به او جهت می دهند و فرقی بین این دو نیست. هر پدر و مادری بهترین سرنوشت را برای فرزندش می خواهد و با توجه به قضاوت خود سعی در هدایت فرزندش به آن سو دارد. دیگران می توانند با آن جهت موافق و یا مخالف باشند ولی متهم کردن پدر و مادرها به کودک آزاری به خاطر زدن یک سربند از انصاف به دور است. بر اساس این لینک و این نگاه انگار تمام دنیا را کودک آزارن پر کرده اند و تمام ماها نیز فرزندان کودک آزاری هستیم.

بیاییم به خاطر مخالفت های سیاسی معناها را سبک و لوث نکنیم. این گونه تیتر زدن به نظرم توسعه ی خشونت و تشویق به تقسیم جامعه است.ء

پ.ن. واقعیت این است که زیر نویس فارس (کودک بسیجی) همان قدر تحمیلی و غیر واقعی است که تیتر لینک بالاترین(کودک آزاری).ء

تفاوت غربی ها و شرقی ها

طرح های زیر را از طریق ایمیل دوستان دریافت کردم. ساده ولی گویا، غیر پیچیده ولی عمیق هستند. تمام مطلب را بدون دستکاری عینا می گذارم.ء

سایت طراح اصلی این طرح ها را در اینجا ببینید. ایشان نمایشگاه بزرگی از طرح هایش نیز تشکیل داده است.ء

تصاوير زير توسط «Liu Young» طراحي شده. مردي چيني که در آلمان تحصيل کرده.
در اين طرحها تفاوتهاي جوامع اروپايي و جوامع آسيايي به خصوص چين به تصوير کشيده شده که به نظر من بسيار جالبند.ء
غربيها (اروپا) <– آبي
شرقيها (آسيا)
<– قرمز
البته پيشنهاد ميکنم قرمزها رو نماد ايرانيها بگيريد؛ شباهتهاي بسيار زيادي خواهيد يافت.ء

Opinion (نظر، فکر)

Way of Life (روش زندگي)

Punctuality (وقت شناسي)

Contacts (ارتباطات)
Anger (خشم و عصبانيت)
Queue when Waiting (صف انتظار)



Sundays on the Road (روزهاي تعطيل در خيابان!!)

Party (ميهماني)

In the restaurant (در رستوران)

Travelling (در سفر)


Handling of Problems (رسيدگي به مشکل)

Three meals a day (وعدههاي غذايي)

Transportation (حمل و نقل)

Elderly in day to day life (زندگي روزانه بزرگترها – پدربزرگ و مادربزرگ)

Moods and Weather (رابطه حال و حوصله با هوا)

The Boss (رئيس!)

عجز و لابه های دختر دلشکن تر از آن است که آلت لعنتی برانگیخته ی انسان را نخواباند

اخیرا فیلم دلخراشی از جریان تجاور چند جوان (ظاهرا افغانستانی) در اینترنت پخش شده است. نکاتی را در این باره گفتنی می دانم. (اگر می خواهید فایل صوتی این حادثه را دانلود کنید و گوش کنید و یا از لینک دوم به آن گوش کنید. هشدار: صداها آزارنده است.)ء

DivShare File – Jenaayat.wma

1. اولین نکته این است که اگر این کار از جانب مهاجران افغانی صورت گرفته باشد نباید آن را پوشاند. این که این تجاوز ممکن بود از جانب ایرانی ها نیز صورت بگیرد دلیل نمی شود که ایرانی ها توقع نداشته باشند که مهمانانشان قدر میزبان بدانند و او را از کرده ی خویش پشیمان نکنند. همان طوری که اکثر ایرانی های خارج از کشور حتی اگر شهروند آن کشور مهمان هم باشند اغلب با احتیاط بیشتری رفتار می کنند و اگر هم خطایی بکنند تمام رسانه ها آن را بزرگ نمایی می کنند. این شرط مهمان بودن است و اگر برای این قدر ناشناسی رگ گردنی هم به غیرت برآمد نباید دیگران را به عام بودن متهم کرد و قیافه ی سوپر روشن فکری گرفت. با نادیده گرفتن مشکل، مشکل حل نمی شود. انسانیت البته چیز خوبی است و نژاد پرستی هم البته چیز بدی است ولی خاطره ی چندین ساله ام می گوید که من خشن ترین تصویه حساب ها و جرم ها را بارها و بارها اولین بار از جانب جمعیت مهاجر افغانستانی شنیده ام که روحیه ی ایرانی را سخت مجروح و متعجب کرده است. مگر مهمان نوازی و یا نژاد پرست نبودن به معنی مدارا کردن با هر رفتار خشن و هر جرم و جنایت است؟

2. گرچه شاید حضور این دختر در جمع این عده عذب اشتباه باشد ولی هرگاه قانون پشتیبان افراد باشد و جامعه بر مدار احترام به آدم ها و قانون بچرخد آن وقت حتی چنین سبک سری هایی نیز با چنین شقاوتی روبرو نخواهد شد.

3. فیلم بسیار تلخ و دل آزارست. امیدوارم این افراد مجازات شوند هم به این دلیل که افغانستانی اند (اگر هستند) و حد مهمانی را نگاه نداشته اند و هم به این دلیل که حد انسانی رحم و شفقت را نیز زیر پا گذاشته اند. من هیچ نشانی از حشری بودن و سکس زده بودن در آن ها ندیدم که دیوانگی جنسی را مقصر بدانم. دختر پوشیده را به زور لخت کردن و او را چند نفری به ذلیلی کشاندن که خارج از کنترل نیست و قربانی را مجرم نمی کند. می دانم نمی شود از ظاهر قضاوت صائبی صورت داد ولی عجز و لابه های دختر بسیار دلشکن تر از آن است آلت لعنتی برانگیخته ی مردی را نخواباند و به جایش مردانگی اش را برنیانگیزد. بخصوص که به صورت جمعی چنین فجیعی را مرتکب می شوند و چند نفر یک ضعیف تر از خودشان را چنین به خواری وا می دارند بسیار دردناک است. بعضی ها می گویند مسئله را ا حساسی نباید کرد. شرح داد و درد کسی را گفتن عین حکم عقل است تا دیگر چنین تجاوزاتی صورت نگیرد.

4. اینکه این مجرمان فیلم شقاوتشان و استغاثه های تلخ دختر را به تماشای دیگران گذاشته اند بیشتر از هر چیزی آن ها را مستحق بدترین مجازات ها می کند. چرا که حتی اگر آن عمل خارج از کنترل بوده باشد (که من قاطعانه معتقدم که اصلا هم خارج از کنترل دیده نمی شود) پخش فیلمی از کثافت کاری اشان نشانه ی آشکاری از وقاحت و سخت دلی اشان است که اتفاقا اگر غیر ایرانی باشند آن وقت این جسارتشان به معنای واقعی سزاوار اشد مجازات است. چرا که به این ترتیب آگاهانه به بلایی که سر دختر ایرانی آورده اند افتخار کرده اند و زاری و خواری او را به شادی نشسته اند. اتفاقا این کثیف ترین نوع نژاد پرستی است.

اما دو نکته ی حاشیه ای:

الف. حالم بد می شود وقتی می بینم هر چه که پیش می اید عده ای بلافاصله می روند سر صندوق فحش هایشان به رژیم. یعنی نمی شود یک مسئله را بدون فحش و فحش کاری به آخوند ها بررسی کرد؟ چرا تمام بحث های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را با توسل به سیاست مسدود می کنیم؟ بله بسیاری از ما از این رژیم ناخرسندیم ولی همه چیز را به این بن بست کشاندن کمکی نمی کند.

ب. دوستان آرمان گرا لطفا کمی هم روی زمین باشیم: از جامعه ی ایرانی که خودش با خودش مشکل دارد توقع داشته باشیم مثل سوئدی ها و هلندی ها با خارجی هایش رفتار کند آن قدر خنده دار است که جوک های عربی و ترکی و لری که بین هم می گوییم و می خندیم (و البته در بحث های روشن فکرانه خلافش را وانمود می کنیم) و یا نوارهایی که از ملای حسنی با لهجه ی ترکی پر می کنیم و در اینترنت هم پخش می کنیم. خودمان که این کاره ایم دیگر برای دیگران استراتژی ندهیم لطفا. ء